part 50
چان = کارت تمومه ...// یهو یه دست میاد رو دهن یوری و اون بیهوش میشه ...//
ویو یوری =
چشمامو باز کردم دیدم به تخت بسته شدم به خودم یه نگاه کردم دیدم یه لباس خیلی باز تنم کردن ...انگار هیچی تنم نیست...یهو صدای در اومد و چان وارد شد ...
چانی = اوه اوه بیبی چقدرجذاب شدی ...
یوری = عوضی هول این چیه تنم کردی ...
چانی = با این خوشگل تر شدی ...
یوری = اگه هدفت اینه که اولین نفری باشی که منو مال خودش کنه ...متاسفم دیر اومدی من مال یکی دیگه ام ...و الان ازش بچه دارم ...
چانی = اوه چه جالب ...ولی من هدفم فقط عذاب دادن توعه به این چیزای مسخره و حال بهم زن فکر نمیکنم ...از این بحث مسخره بکش بیرون ...میریم سراغ کار اصلی ...
.........................................سانسور ......................................................
ویو یوری =
با اب یخ از خواب بیدارم کردن ...//یعنی اب یخ ریختن روش تا از بیهوشی در بیاد // بدنم درد میکرد ...حالم بد بود ...انگار یه جنازه بودم ...با زور بلندم کردن و منو بردن تو حیاط ...عین یه حیوون باهام رفتار میکردن ...منو بردن تو حیاط و بستنم به دو تا میله ی بزرگ ..روبه روم یه صندلی بود ...که میتونستم حدص بزنم جای کیه ... بلاخره چانی از راه رسید و نشست روبه روی من روی اون صندلی ...
چانی = شروع کنید ...
//یه نفر پشت سرم بهم شلاق میزد و اونیکی بعد از هر 10 ضربه یه سطل اب داغ رو سرم خالی میکرد ... داشتم میمردم ..ولی اصلا جیغ نمیزدم یا کاری نمیکردم فقط سکوت ...بعد از 100 تا ضربه دیگه نفهمیدم چی شد فقط سیاهی دیدم ... //بیهوش شد //
............................................................................................................
ویو یوری =
حدود یه هفته از اینکه اینجام میگذره ... هر شب زیر خواب اون عوضی میشم ...هیچی نخوردم ..نه اب نه غذا ...رنگم عین گچ شده بود ...دست و پام میلرزید ... روانی شده بودم ... تو افکارم بودم که یهو صدای در اتاقم اومد ...مثل اینکه یکی وارد شد ...میدونم چان نیست چون اون همیشه مثل حیوون // ادمین = بلانسبت چانی ببخشیدا // درو با لگد باز میکنه ...شخصی که وارد اتاقم شد چیزی روی میز گذاشت و رفت....ولی قبل از رفتنش چیزی گفت ...
ویو یوری =
چشمامو باز کردم دیدم به تخت بسته شدم به خودم یه نگاه کردم دیدم یه لباس خیلی باز تنم کردن ...انگار هیچی تنم نیست...یهو صدای در اومد و چان وارد شد ...
چانی = اوه اوه بیبی چقدرجذاب شدی ...
یوری = عوضی هول این چیه تنم کردی ...
چانی = با این خوشگل تر شدی ...
یوری = اگه هدفت اینه که اولین نفری باشی که منو مال خودش کنه ...متاسفم دیر اومدی من مال یکی دیگه ام ...و الان ازش بچه دارم ...
چانی = اوه چه جالب ...ولی من هدفم فقط عذاب دادن توعه به این چیزای مسخره و حال بهم زن فکر نمیکنم ...از این بحث مسخره بکش بیرون ...میریم سراغ کار اصلی ...
.........................................سانسور ......................................................
ویو یوری =
با اب یخ از خواب بیدارم کردن ...//یعنی اب یخ ریختن روش تا از بیهوشی در بیاد // بدنم درد میکرد ...حالم بد بود ...انگار یه جنازه بودم ...با زور بلندم کردن و منو بردن تو حیاط ...عین یه حیوون باهام رفتار میکردن ...منو بردن تو حیاط و بستنم به دو تا میله ی بزرگ ..روبه روم یه صندلی بود ...که میتونستم حدص بزنم جای کیه ... بلاخره چانی از راه رسید و نشست روبه روی من روی اون صندلی ...
چانی = شروع کنید ...
//یه نفر پشت سرم بهم شلاق میزد و اونیکی بعد از هر 10 ضربه یه سطل اب داغ رو سرم خالی میکرد ... داشتم میمردم ..ولی اصلا جیغ نمیزدم یا کاری نمیکردم فقط سکوت ...بعد از 100 تا ضربه دیگه نفهمیدم چی شد فقط سیاهی دیدم ... //بیهوش شد //
............................................................................................................
ویو یوری =
حدود یه هفته از اینکه اینجام میگذره ... هر شب زیر خواب اون عوضی میشم ...هیچی نخوردم ..نه اب نه غذا ...رنگم عین گچ شده بود ...دست و پام میلرزید ... روانی شده بودم ... تو افکارم بودم که یهو صدای در اتاقم اومد ...مثل اینکه یکی وارد شد ...میدونم چان نیست چون اون همیشه مثل حیوون // ادمین = بلانسبت چانی ببخشیدا // درو با لگد باز میکنه ...شخصی که وارد اتاقم شد چیزی روی میز گذاشت و رفت....ولی قبل از رفتنش چیزی گفت ...
- ۸.۵k
- ۲۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط